بهترین عیدی شهید چیتسازیان برای همسرش در نوروز ١٣٦٦
سال تحویل شد و ما همچنان پشت پنجره به انتظار ایستاده بودیم. چراغهای خانههای اطراف یکی یکی خاموش میشدند. چند ساعت بعد از نیمه شب بیدار ماندیم، مردهایمان نیامدند. چراغها را خاموش نکردیم. کنار سفره هفت سین آنقدر به انتظار نشستیم تا آرام آرام پلکهایمان سنگین شد و خوابمان برد. روز شنبه اول فروردین ماه ۱۳۶۶ بود. خواب و بیدار بودیم که صدای در را شنیدیم. هول هولکی بلند شدیم و گوشه پرده را بالا زدیم. مردهایمان از جبهه آمده بودند. سیاه سوخته و شلخته و به هم ریخته. انگار دنیا را به ما عیدی دادند.اولین مهمانهای نوروزیمان گرد و خاکی و نامرتب، صبح على الطلوع رسیده بودند. تا وارد اتاق شدند، با لبخند سلام کردند. علی آقا ناشیانه دست به جیب برد و ادکلنی که شیشه سبزی داشت درآورد و گرفت به طرفم و گفت: «عیدت مبارک!» چه کادوی دل چسب و به موقعی بود. منبع: کتاب گلستان یازدهم، خاطرات همسر شهید علی چیتسازیان
دیدگاه
آخرین اخبار
پربازدیدترین ها
خواندنی